فرهنگ اسلام و مهدویت

در این سایت سعی شده است در مسیر فرهنگ اسلام و مهدویت و همچنین اعتدال در اسلام گامی برداشته شود

فرهنگ اسلام و مهدویت

در این سایت سعی شده است در مسیر فرهنگ اسلام و مهدویت و همچنین اعتدال در اسلام گامی برداشته شود

فرهنگ اسلام و مهدویت

بسم الله الرّحمن الّرحیم . اللهُ لا الهَ اِلّا هُوَ الحَیُّ القَیّوم ُ لا تاخُذُهُ سِنَهُُ وَ لا نَومُُ لَّهُ مَا فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الارضِ مَن ذَالَّذِی یَشفَعُ عِندهُ اِلّا بِاذنِهِ یَعلَمُ مَا بینَ ایدِیهِم وَ مَا خَلفَهُم وَ لَا یُحیطُونَ بِشَیءِِ مِّن عِلمِهِ اِلّا بِما شآءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السّمَوَاتِ وَ الارضَ وَ لا یَوُدُهُ حِفظُهُمَا وَ هُوَ العَلِیُّ العَظیمُ . لآ اکراهَ فِی الّدینِ قَد تّبیّنَ الرّشدُ مِنَ الغَیِّ فمَن یکفُر بالطّاغوتِ و یُومِن باللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَهِ الوُثقی لَا انفِصامَ لَهَا وَاللهُ سَمِیعُُ عَلیمُُ . اللهُ وَلِیُّ الّذینَ ءامَنوا یُخرِجُهُم مّن الظُلُماتِ اِلی النّورِ و الّذینَ کَفَروا اَولِیاءُهِم الطّاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النّورِ اِلَی الظّلُماتِ اُولئِکَ اَصحَابُ النّارِ هُم فِیهَا خَالِدُونَ .
----------------------------------------------
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی
هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ
دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ
أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ
فِیهَا طَوِیلا"
-------------------------------------------
اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ

یا اللهُ یا رحمنُ یا رحیم یا مقلّب القُلوبِ ثّبّت قلبی علی دینک

توحید مکرّم

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

دیدار یار

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

نکته اول اینکه، ملاقات با امام مهدی(عج) گاهی در حالت اضطرارو درماندگی افراد روی می‌دهد و گاهی در حالت عادی و به دور از اضطرار. به بیان روشن‌تر گاهی ملاقات‌ها برای دستگیری امام(عج) از اشخاصی است که در وضعیتی گرفتار شده‌اند و احساس تنهایی و بی کسی به آنها دست داده است مثل جریان ملاقات بسیاری از افراد که در مکان‌های مختلف مانند سفر خانه خدا، راه را گم کرده‌اند و امام(عج) و یا یکی از اصحاب آن حضرت، آنها را از سرگردانی نجات داده است و اکثر ملاقات‌ها از همین قبیل است.

ولی در مواردی ملاقات‌ها در غیر حالت اضطرار بوده است و ملاقات کننده به جهت مقام معنوی ویژه‌ای که داشته به حضور امام(عج) شرفیاب شده است.

با توجه به نکته فوق باید توجه داشت که ادّعای ملاقات و دیدار آن حضرت از هر کسی پذیرفته نیست.

نکته دوم اینکه، در طول مدت غیبت کبری و به ویژه در زمان ما، افرادی با ادّعای ملاقات امام زمان(عج) در پی جمع کردن مردم و کسب نام و نانی برای خود بوده‌اند و از این راه بسیاری را به گمراهی و انحراف در عقیده و عمل کشانیده اند؛ با توصیه خواندن بعضی دعاها و انجام برخی اعمال که بسیاری از آنها هیچ اصل و اساسی ندارد و با دعوت از مشتاقان دیدار، برای شرکت در جلسه هایی که محتوای قابل قبولی ندارد، وعده دیدار حجّت خدا را می‌دهند و بدینگونه امر ملاقات با آن امام غایب را کاری سهل و در دسترسِ همگان جلوه می‌دهند در حالی که بدون تردید آن حضرت بر طبق اراده پروردگار در غیبت کامل قرار گرفته است و جز برای افرادی انگشت شمار که تنها راه نجات آنها عنایت مستقیم آن مظهر لطف الهی است رخ نمی‌نماید.

و نکته سوم اینکه جریان ملاقات تنها در صورتی ممکن است که امام عصر(عج) مصلحت را در وقوع آن ببیند. بنابراین هرگاه با وجود همه شور و اشتیاق یک عاشق و تلاش او برای شرفیابی به محضر امام، ملاقاتی دست ندهد نباید گرفتار یأس و ناامیدی گردد و این را نشانه نبود لطف و عنایت امام بداند همانگونه که آن کس که به فیض ملاقات با آن بزرگوار نائل شد، این دیدار نشانه آن نیست که در تقوا و فضیلت به کمال رسیده است.

جان سخن اینکه اگر چه دیدن جمال نورانی امام عصر و سخن گفتن با آن محبوب دلها سعادتی بزرگ است امّا امامان ما و به ویژه حضرت ولی عصر(عج) از شیعیان نخواسته‌اند که در پی دیدار امام زمان خود باشند و برای رسیدن به این مقصود، چلّه نشینی کرده و یا بیابان گردی پیشه کنند؛ بلکه در کلمات پیشوایان معصوم(ع) سفارش فراوان شده است که شیعیان پیوسته به یاد آن حضرت بوده و برای فرج او دعا کنند و در جلب رضای او در گفتار و کردار بکوشند و در راستای اهداف بزرگ او قدم بر دارند تا هر چه زودتر زمینه ظهور آن امید بشریت فراهم گردد و عالم از فیض مستقیم او بهره مند شود.

امام مهدی(عج) خود می‌فرماید:

«اَکْثِرُوا الدُّعاء بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم ؛

برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان فرج شماست».

در اینجا مناسب است جریان شیرین ملاقات مرحوم حاج علی بغدادی را که از خوبان روزگار خویش بوده است نقل کنیم ولی به جهت رعایت اختصار به بیان نکات مهم آن اکتفا می‌کنیم:

آن مرد شایسته و با تقوا، همیشه از بغداد به کاظمین می‌رفت و دو امام بزرگوار حضرت جواد و حضرت کاظم(ع) را زیارت می‌کرد. او می‌گوید: مقداری خُمس و حقوق مالی برعهده ام بود. به همین جهت به نجف اشرف رفتم و بیست تومان از آن را به عالم فقیه و پارسا شیخ انصاری; و بیست تومان آن را هم به عالم فقیه شیخ محمد حسین کاظمی; و بیست تومان هم به آیت الله شیخ محمد حسن شروقی; دادم و تصمیم گرفتم که بیست تومان دیگر بدهی خود را پس از بازگشت به بغداد به آیة الله آل یاسین; بپردازم. روز پنج شنبه به بغداد بازگشتم. نخست به سوی کاظمین رفتم و دو امام بزرگوار را زیارت کردم. پس از آن به منزل آیة الله آل یاسین رفتم و بخشی از باقی مانده بدهی شرعی خود را به او تقدیم کردم و از او اجازه گرفتم که باقی مانده آن را به تدریج به او یا کسی که او را مستحق بدانم بپردازم. ایشان اصرار کرد که نزد او بمانم اما به خاطر کارهای ضروری، عذر خواهی کرده و خداحافظی کردم و به سوی بغداد حرکت کردم. وقتی یک سوم راه را رفته بودم با سید بزرگوار و با وقاری روبرو شدم. او عمامه‌ای سبز بر سر داشت و بر گونه اش خالی مشکی آشکار بود و برای زیارت به سوی کاظمین می‌رفت. نزدیک من آمد و سلام کرد و به گرمی با من دست داد و مرا در آغوش کشید و به سینه چسبانید و به من خوش آمد گفت و فرمود: خیر است، کجا می‌روی؟

گفتم: زیارت کرده و اینک عازم بغداد هستم. گفت، شب جمعه است برگرد به کاظمین (و امشب را در آنجا بمان) ! گفتم: نمی‌توانم! گفت، می‌توانی، برگرد تا گواهی دهم که از دوستان جدّم امیرالمؤمنین(ع) و از دوستانِ ما هستی و شیخ نیز گواهی می‌دهد. خداوند می‌فرماید: «وَاسْتَشْهِدُوا شَهیدَین»[= دو نفر را شاهد بگیرید.]

حاج علی بغدادی می‌گوید: من پیش از این از آیة الله آل یاسین خواسته بودم که برای من سندی بنویسد و در آن گواهی کند که من از شیعیان و دوستداران اهل‌بیت پیامبر(ص ) هستم تا آن نامه را در کفن خویش قرار دهم. از سید پرسیدم: از کجا مرا شناختی و چگونه این گواهی را می‌دهی؟! فرمود: چگونه انسان کسی را که حق او را به طور کامل می‌دهد نمی‌شناسد؟! گفتم: کدام حقّ؟! فرمود: همان حقوقی که به وکیل من دادی. گفتم: وکیل شما کیست؟ فرمود: شیخ محمد حسن! گفتم: آیا او وکیل شماست؟ فرمود: آری.

از گفتار او شگفت زده شدم. فکر کردم میان من و او، دوستی دیرینه‌ای است که من فراموش کرده ام زیرا در برخورد اول مرا به نام صدا زد! و گمان کردم از من توقع دارد که مبلغی از آن خمس که بر عهده دارم بدان جهت که از نسل پیامبر(ص) است به او تقدیم کنم. بنابراین گفتم: از حقوق شما فرزندان پیامبر مقداری نزد من هست و اجازه گرفته ام که آن را مصرف کنم. تبسم کرد و گفت: آری! مقداری از حقوق ما را به وکلای ما در نجف پرداختی. پرسیدم: آیا این کارم پذیرفته درگاه خداست؟ فرمود: آری!

به خود آمدم که چگونه این سید، بزرگترین علمای عصر را، وکیل خود می‌خواند. اما بار دیگر دچار غفلت شدم و موضوع را فراموش کردم!

گفتم: سرورم! آیا درست است که می‌گویند: هر کس در شب جمعه امام حسین(ع ) را زیارت کند ]  از عذاب خدا   [در امان خواهد بود. گفت: آری! و در همان حال دیدگانش پر از اشک شد و گریست. چیزی نگذشت که دیدم در حرم مطهر کاظمین(ع ) هستیم بی آنکه از خیابان‌ها و راههایی که به حرم می‌رسد، عبور کرده باشیم. کنار در ورودی ایستادیم. گفت: زیارت بخوان! گفتم: سرورم من نمی‌توانم خوب بخوانم. گفت: آیا من بخوانم تا با من زیارت کنی؟ گفتم: آری!

او شروع کرد و بر پیامبر و یک یک امامان(ع) سلام گفت و پس از نام مبارک امام‌عسکری(ع) رو به من کرد و گفت: آیا امام زمانت را می‌شناسی؟ گفتم: چگونه نمی‌شناسم؟! فرمود: پس بر او سلام کن! گفتم، «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّه یا صاحِبَ الزَّمان یابْنَ الْحَسن!» تبسم کرد و فرمود: «عَلَیکَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ».

پس وارد حرم شدیم و ضریح را بوسیدیم. فرمود: زیارت بخوان. گفتم: سرورم، نمی‌توانم خوب بخوانم. فرمود: آیا برایت بخوانم؟ گفتم: آری! او زیارت مشهور به «امین اللّه» را خواند و آنگاه فرمود: آیا جدّم حسین(ع) را زیارت می‌کنی؟ گفتم: آری امشب شب جمعه و شب زیارتی امام حسین(ع) است. او زیارت مشهور امام حسین(ع) را خواند. هنگام نماز مغرب شد به من فرمود تا نماز را به جماعت بخوانم. پس از نماز آن بزرگوار از نظرم ناپدید شد و هر چه جستجو کردم او را ندیدم!!

تازه به خود آمدم و به یاد آوردم که سید مرا با نام و نشان صدا زد. خواست که به کاظمین برگردم و با اینکه نمی‌خواستم بازگشتم. فقهای بزرگ را وکیل خود خواند و سرانجام نیز به صورت ناگهانی پنهان شد. پس از این اندیشه دریافتم که آن حضرت امام عصر(عج) بوده است و دریغا که دیر او را شناختم.

۹۳/۰۴/۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰
توحید مکرم

نظرات  (۱)

 سلام
خسته نباشید آقای مکرم..
واقعا مطالبتون خیلی منسجم و پرمحتوا هستن..
اکثر پست هاتون رو خوندم خیلی خوب بودن..دستتون درد نکنه..
امیدوارم موفق و موید باشید..
در پناه حق..
پاسخ:
سلام ... خواهش میکنم همکار محترم ؛ شما به بنده حقیر لطف دارین ...
خوشحالم که مورد استفاده واقع شده ...
شما هم موفق باشید ... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی